دوستت دارم
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد ای کاش احساسم درختی بود تو در پناه سایه اش بودی یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد یعنی...
نویسنده :
مامان ثنا
9:02